دکتر اینترنتی

مطالب متنوع پزشکی و آموزشی

دکتر اینترنتی

مطالب متنوع پزشکی و آموزشی

نیکلاس کوپرنیک؛ آغازگر رنسانس نجومی

کوپرنیک به مسئله ی حرکت دورانی افلاطون در مورد اجرام آسمانی بسیار علاقه مند بود و در این راستا تلاش های بسیاری انجام داد. وی معتقد بود حرکت اجرام آسمانی مانند ستاره ها، سیارات و ماه یک حرکت دورانی(دایره ای) یا ترکیبی از حرکات دورانی است زیرا در حرکات دورانی،جرم در یک دوره ی مشخص و ثابت به حالت و وضعیت قبلی خود باز می گردد.کوپرنیک با مشاهدات و تحقسقات گسترده و محاسبات دقیق به این نتیجه رسید که اگر حرکت سیارات با حرکت دوره ای زمین در ارتباط باشد و حرکت دوره ای سیارات را بر اساس گردش آنها به دور خورشید محاسبه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که علاوه بر وجود نظم و ارتباط میان آنها(برای حرکت دورانی زمین و خورشید مرکزی) و ترتیب حاکم بر مدارهای سیارات،حرکت دورانی این اجرام با هم در ارتباطند،طوری که تغییر در هریک از ایمن مدارها باعث درهم فروریختن اجرام و در نیتجه منظومه می شود.




سرانجام کوپرنیک منظومه ی خود را تدوین کرد که منظومه ی وی با منظومه ی زمین مرکزی بطلمیوس(مورد قبول آن دوره) مغایرت داشت!
وی در منظوم هی خود خورشید را در مرکز قرار داد که زمین و سیارات دیگر به دور آن در حال حرکت هستند.نیکلا منظومه ی خود را براساس چند فرض بنیان نهاد که عبارتند از:
- مرکز هندسی دقیقی برای اجرام آسمانی وجود ندارد.
- خورشید درمرکز قرار دارد و زمین و سیارات دیگر به دور آن گردش می کنند.
- حرکت خورشید در آسمان بر اساس حرکت دوره ای زمین است.
- حرکت ظاهری اجرام آسمانی در آسمان تنها بر اساس خود آنها نیست،بلکه این حرکت ها با حرکت دوره ای زمین نیز در ارتباطند .
کوپرنیک نظر داد که گردش زمین به دور خود یک شبانه روز طول می کشد همچنین وی تلاش کرد که نظریه ی خود را از طریق ریاضیات اثبات کند و با محاسبات خود به این نتیجه رسید که هرچه قدر از سیارات دور و به خورشید نزدیک شویم،بر سرعت گردش آنها افزوده می شود.کیوان که در آن روزگاز دورترین سیاره به شمار می رفت یک دور یکنواخت خود را به مدت5/29 سال و سپس مشتری این دوره را در8/11 می پیماید.بعد از مشتری نوبت به مریخ می رسد که این دوره را در مدت 678 روز و ناهید در مدت 242 روز و تیر در مدت 88 روز سپری می کنند.البته کوپرنیک این مقادیر را محاسبه کرده و اختلاف این مقادیر با مقادیر امروزی بسیار اندک است.این محاسبات بخشی از اثبات تئوری کوپرنیک با استفاده از هندسه بود.
مزیت تئوری کوپرنیک آن بود که...
"بخش دوم"
مزیت تئوری کوپرنیک آن بود که وی با استناد به نظریه ی خورشید مرکزی به نتایجی مهم دست یافت که دست یابی برخی از این نتایج در نظریه ی بطلمیوسی امکان پذیر نبود
"مهم ترین این نتایج عبارتند از"
1.محاسبه ی اندازه ی مدار سیارات که به دور خورشید می گردند
2.محاسبه ی دوره ی تناوب گردش سیارات به دور خورشید
3.به دست آوردن سرعت نسبی حرکت دورانی سیارات
4.مشخص کردن حرکت زاویه ای سیارات و موضع آنها در آسمان که این نتیجه در هر دو تئوری کوژرنیک و بطلمیوش وجود داشت.
بر این اساس کوپنیک به این نتیجه رسید که میان مدارهای سیارات و جایگاه آنها ارتباطی وجود دارد، طبق گفته ی وی هرگونه تغییر مکانی در هر قسمت از آن باعث به هم خوردن قسمت های دیگر و همه ی جهان می شود.کوپرنیک مدعی بود برتری نظریه ی او در زیبایی و سادگی آن است.وی در این رابطه در کتب خود،درباره ی گردش افلاک می گوید: در میانه ی همه خورشید بدون حرکت می پاید.به راستی، چه کسی در این معبد عظیم و زیبا،منبع نور را در جایی جز آن جا که بتواند همه ی قسمت های دیگر را بیفروزد و روشنایی بخشد،قرار دهد؟ پس در اساس این برگزیدگی، تقارن قابل ستایش در جهان و هماهنگی بارزی در حرکت و اندازه ی کرات می یابیم، آن چنان که به هیچ وجه دیگری نمی توانست باشد.
تئوری کوپرنیک بنا به دلایلی به زودی مورد قبول عامه ی مردم قرار نگرفت.بیش از یک قرن طول کشید تا نظریه ی خورشید مرکزی میان اخترشناسان مورد پذیرش قرار گیرد.


"مهمترین دلایل علیه این نظریه"
-منظومه ی کوپرنیکی بیشتر جنبه ی ریاضی،سادگی و زیبایی داشت و با مشاهدات نجومی آن زمان همخوانی نداشت و به همین علت مورد توجه عام قرار نگرفت.
-یکی از ضعف هایی که کوپرنیک در اثبات نظریه ی خود داشت این بود که او نمی توانست با استفاده از نظریات پیشین،نظریه ی خود را اثبات کند.
-یکی از دلایلی که همیشه ضد نظریه ی خورشید مرکزی مطرح بود آن است که اگر زمین حرکت کند، آن گاه هوا، پرندگان و قطرات بارانی که به زمین می بارند، جا می ماندند!!!!
اما کوپرنیک می پنداشت که هوا همراه زمین در حال حرکت است و از طرفی وی در نظر داشت که اگر چنین بود پس ژرا دیگر اجسام آسمانی که در حال حرکتند، منهدم و نابود نمی شوند؟!
الگوی خورشید مرکزی کوپرنیک با عقاید و اصول ارسطو مغایرت جدی داشت.از طرفی چون در آن زمان کلیسا طرفدار اصول ارسطو بود، به همین علت کتاب کوپرنیک را ممنوع اعلام کرد!
گرچه نظریه ی خورشید مرکزی از نظر علمی و مشاهادات نجومی با نظریه ی زمین مرکزی بطلمیوس سازگار بود اما از نظز فلسفی مغایرت داشت.چون کوپرنیک چهارچوب مرجع خود را از زمین به خورشید منتقل کرده بود که این انتقال چهارچوب از نظر فیزیک سینماتیکی امروز کاملا صحیح است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد